سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در برگشت به کربلا

شاعر : قاسم قاسمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مثنوی

قـافـله با کاروان‌سـالاری زینب رسید            خواهری با غصه و اندوه جان برلب رسید

قافله بعد از چهـل منـزل اسارت آمده            کـاروان در نـیـنـوا بهـر زیـارت آمده


کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله            جای تسکین کعب نی بود و جشن و هلهله

کاروانی که بلا پشت بلا را دیده است            داغ روی داغ در دشت بلا را دیده است

دیده است اینجا پریشان گشتن احساس را            علقـمه، دریای خـون افتادن عباس را

در همین‌جا دیده زینب آسمانی تار را            یک بدن در قتلگه با دشتی از نیزار را

یک بدن بود و هزاران زخم بود و همهمه            قـتـلگه بود و صدای نـالـه‌های فاطمه

یک بدن زخمی هزاران نیزه و شمشیر بود            پاره‌پاره پیکری پنهان به زیر تیر بود

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا  در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



کـاروانی که تـمـام راه بودش سلـسـله           جای تسکین سنگ شامی بود و دست و هلهله